ای در همه جا دغدغه ی" ِپنجره ها"…تو !
ای در همه جا دغدغه ی" ِپنجره ها"…تو !
خوش کرده درون دل هر آینه "جا "…تو !
دنیاست پر از عطر ِگل ِنرگسِ وحشی
وقتی که به دستت بکنی پنجره "وا "…تو!
آرامش خلقی که بهم خورده کَمَت بود ؟
گفتند که برهم زده ای آب و "هوا" …تو!
نه سردی ِبهمن خبرش هست…نه دی بود
چندیست که پایت شده در کفش "خدا" …تو!
مانند نفس جاری ِدر خاطره هامی…
زیبای ِمن ای وحشی ِاز قید "رها"…تو !
ای کاش که میشد بتوانم بشمارم
از من چِقَدرَ فاصله ها کم شده "تا" تو !
این شکوه مپندار… ولی کاش که یک شب
تعویض شود در بغلم یاد تو "با "…تو…!
هم جان من و هم غزلم …هردو فدایت
روزی که بگویی تو به من جای "شما" تو…!
سیدعباس محسن زاده
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۵ ساعت 14:53 توسط هواداران
|
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم